به گزارش اصفهان اسپورت، ذوبآهن شب گذشته سومین باخت پیاپی خود را با دریافت یک گل از پرسپولیس متحمل شد. شاگردان تارتار چند روز قبل مقابل مس در جام حذفی و کمی پیشتر، در هفته پایانی نیمفصل برابر هوادار تن به شکست داده بودند. گاندوها دیروز اگر بُردن را بلد نبودند، به نظر میرسد امروز تساوی گرفتن را هم از یاد بردهاند و این به معنای زنگ خطری بزرگ برای سبزپوشان اصفهانی در آستانه آغاز نیمه دوم لیگ بیستودوم است.
مهدی تارتار در نشست بعد از بازی، مشکلات تیمش را تا حدود زیادی به بودجه محدود باشگاه نسبت داد و حدادیفر در میکسدزون، بر سخنان آقای سرمربی صحه گذاشت. اینطور که از شواهد پیدا است، آنها هم درست مثل هواداران ذوبی و کارشناسان، نیاز تیمشان به مهاجمی فرصتطلب را واجبتر از نان شب میدانند، اما به نظر میرسد دستشان برای انتخابهای جذاب در بازار تورمزده نقل و انتقالات زمستانی پیشرو، چندان باز نیست.
کمبود بودجه ذوبآهن در فصلهای گذشته بر هیچکس پوشیده نیست و به جرئت میتوان بخش بزرگی از مشکلات کنونی باشگاه را به پای آن نوشت. از طرفی، چندان سخت نیست که متوجه بریز و بپاشهای رقبای سابق و البته اضافه شدن رقبای تازه صنعتی به عریضه بالانشینان جدول شویم و دریابیم که رقابت در این سالها با آنها تا چه اندازه دشوارتر از گذشته است. با این حال، بیانصافی است که جایگاه فعلی ذوبآهن و ۱۸ امتیاز از شانزده مسابقه را متناسب با بودجه گاندوها بدانیم.
آیا ذوبآهن از نظر بودجه فصل جاری دهمین تیم لیگ برتر است؟ آیا میشود باور کرد که نساجی با مالکیت خصوصی بیشتر از این باشگاه صنعتی خرج کرده و هماکنون دو پله در جدول جلوتر است؟ یادمان نرود که ذوبآهن امروز با ملوانی همامتیاز شده و به لطف تفاضل گل بالاتر نشسته که از حیث خرج و مخارج اصلاً با آنها قابلمقایسه نیست. پس شاید بودجه کم ذوبآهن تا حدودی عامل نتایج ضعیف گاندوها باشد، اما انداختن همه چیز به گردن آن، شانه خالی کردن از مسئولیتها و فرار رو به جلو از واقعیتها است!
به عبارتی هر چند این بودجه کفاف توقعات همیشگی از ذوبآهن را نمیدهد، اما مدیریت هم نمیشود. کافی است به خریدهای خارجی ذوبآهن در این فصل نگاه کنیم تا ببینیم چگونه بدون سرسوزنی خروجی، گاندوها دهها هزار دلار را به چاه ریختهاند. وقتی روز گذشته در خصوص عدم تمایل تارتار به بازیکنان خارجی از او سوال شد، پاسخ داد که برای جذب بازیکن خارجی خوب، دستکم ۲۰ میلیارد تومان لازم است که نداریم. پرسش این است که اگر سرمربی ذوبآهن اساسا چنین عقیدهای درباره جذب بازیکنان خارجی داشته، پس چرا «احسون» پنجشنبه جذب میشود و خیلی زود فسخ میکند؟ چرا «دارکو رفت»، بازگشت و دوباره رفت؟ اساسا تارتار اگر چنین بازیکنانی را نمیخواسته، چرا جذب شدهاند؟ یا چرا حداقل به جایشان گزینه ایرانی جانشین نشده که هم کیفیت بیشتری داشته باشند و هم قراردادشان با نوسان دلار پایین و بالا نشود؟
از طرفی، فراموش نکنیم که ذوبآهن امسال برخلاف فصل گذشته در فوتبال بانوان و هندبالِ آقایان تیمداری نمیکند که طبیعتاً هزینههای این باشگاه را در فصل جاری کاهش داده است. طبق روال معمول، باشگاهها دست به انحلال تیمهای ورزشیشان میزنند تا پول بیشتر را در ویترینی چون فوتبال آقایان هزینه کنند. حال باید پرسید اگر ذوبآهن نیز چنین کرده، چرا نتیجه بهتری نگرفته؟ و اگر نه، اصلاً چه نیازی به انحلال این دو تیم بوده است؟
ذوبآهن برای تامین مخارج، حتی ورزشگاه خانگی و خاطرهانگیز خود را چند سالی است به حراج گذشته و با اجاره دادنهای متعدد آن، به اندازهای از کیفیت چمنش کاسته که صدای بازیکنان خودی و طرفدارانش را هم در آورده است. با این وجود، به نظر میرسد رقم اجارهبهای آن به قدری پایین است که تنها کفاف هزینههای نگهداری فولادشهر را تامین کرده و نتوانسته به داد مشکلات مالی تیمهای این باشگاه برسد.
با حسابی سرانگشتی در خصوص آنچه گفته شد، میتوان بهوضوح دریافت که جایگاه کنونی ذوبآهن پایینتر از آن چیزی است که امکانات و بودجهشان اجازه میدهد؛ بدتر آنکه چند سالی است ابتدای فصل اصلاً چشماندازی برای ذوبآهن نمیتوان تصور کرد. شاید تا همین چند سال قبل برای ذوبآهن کسب سهمیه و یا قهرمانی جام حذفی به معنای فصلی موفق تلقی میشد، اما حالا هیچکس نمیداند بودجه ذوبآهن برای دستیابی به چه هدفی بسته شده؟ و البته عجیبتر آنکه به نظر میرسد نه تنها ما، که حتی خود مدیران ذوبآهن هم دقیقاً نمیدانند از بودن در لیگ برتر چه میخواهند!
تاسفبرانگیز است که «معمولی شدن» تا این اندازه در ساختمان باشگاه ذوبآهن عادی شده و کسی ککش هم نمیگزد! انگار به بودن در میان پایینجدولیها عادت کردهاند و دلخوش به قابهای گذشته، حال و آینده را به دست فراموشی سپردهاند. مدیران باشگاه سرسوزنی حرف از آینده نمیزنند و حتی به خود زحمت پاسخ دادن به این همه پرسش و ابهام در ذهن هوادارانشان را نیز نمیدهند.
باور کنید ذوبآهن بیشتر از مهاجم فرصتطلب، بازیکن خارجیِ ۲۰ میلیاردی و پرتاب اوتهای نادر محمدی به مدیری مقتدر، دلسوز، توانمند و البته پاسخگو نیاز دارد؛ مدیری که برای جذب بودجه، کفش آهنی به پا کند و مقابل کارخانه بایستد و با توانمندی و مدیریتِ آن بودجه، دوباره گاندوها را به جایگاه واقعیشان در فوتبال ایران بازگرداند؛ نه مدیری که تنها هست تا صندلی ریاست گرد و غبار نگیرد و محل مهر و امضای پای برگههای باشگاه خالی به زونکن نرود!
یادداشت از: سروش فدایی