به گزارش خبرگزاری ، ساعت ۷:۳۰ ساعت گوشی زنگ میخورد به زور اما با هیجان از خواب برمیخیزم، شب گذشته از خوشحالی و استرس پلک روی هم نگذاشتهام. امروز همان روز است بالاخره رسید روزی که من نیز بهعنوان یک خبرنگاران میتوانم به شکل رسمی وارد ورزشگاه نقش جهان شده و شاهد بازی سپاهان و الهلال در قالب مسابقات لیگ قهرمانان آسیا باشم. به خود نهیب میزنم بلند شو امروز یک روز طلایی است و باید زیباییهای این روز را ببینی حتی از دست رفتن یک دقیقه هم ضرر است.
هواداران طلایی دل سپاهان از حدود ساعت ۲ بعدازظهر با ماشین و موتور مزین به پرچم نماینده ایران در آسیا به سمت ورزشگاه نقش جهان در حرکتاند و در گوشهگوشه خیابانهای شهر به چشم میخورند. در خیابان منتهی به ورزشگاه نقش جهان بساط فروش لباس و پیراهن هواداری گرم است. در گوشهای چند نفر با رنگ در دست ایستادهاند و صورتها را با رنگ زرد و سیاه نقش میزنند.
به در اصلی ورزشگاه که نزدیک میشویم تراکم جمعیت بیشتر میشود و هوادارانی با صورتهای رنگی و لباس و پرچم سپاهان به چشم میخورند که گروه به گروه از گیتهای ورودی به ورزشگاه وارد میشوند.
یک سمند سفید با سه سر نشین و یک ویلچر روی سقف جلوتر پارک میکند، به سمتشان میروم و پس از سلام میپرسم راحتتر نیست در خانه بازی را تماشا کنید در این شلوغی سخت نیست؟ راننده در حالی که طنابهای ویلچر را باز میکرد جواب داد: «سخت نه شیرین و قشنگه آدم وقتی چیزی را دوست داشته باشد دیگه سختی حالیش نیست براش دیوونه میشه عین ما و سپاهان»
جلوتر دو پدربزرگ مسن با شالهای سپاهانی توجهام را جلب کردند سرعتم را بیشتر کردم تا به آنها برسم. سلام میکنم و پس از شنیدن پاسخ سلام دخترم میپرسم پدرجان انگیزتان از آمدن به ورزشگاه چیست که با لهجه غلیظ اصفهانی میگوید: «سپاهان دوست داشتنیه از جون بیشتر میخوامش مگه میشد نیام برا عشقم» در ادامه با لبخند میگوید «حج مجتبی این جوونا نیمیدونن دود از کنده بلند میشه. دل باید به عشق زنده باشه یه اصفهانس و یه سپاهان»
وارد ورزشگاه که میشوی سکوهایی مزین به پرچمهای زرد و آسمان آبی و سبزی چمن توجه را به خود جلب میکند. رفتهرفته سرعت پر شدن سکوها بیشتر میشود و یک ساعت مانده به سوت شروع بازی جز سه سکو که در حال پر شدن، دیگر سکوها مملو از هواداران است.
در گوشهای از سکوی پایین جایگاه خبرنگاران، پسر بچهای حدوداً ۱۰ یا ۱۲ ساله با شور پرچم کشورمان ایران را تکان میدهد، با کلی تلاش از راه دور با وی ارتباط بر قرار میکنم و میپرسم چرا پرچم کشورمان؟ بوسهای بر پرچم میزند و بر قلبش میکوبد و با فریاد چند مرتبه جملهام را تکرار میکند در آن سرو صدا و شلوغی از راه دور متوجه نمیشوم با علامت و فریاد ادامه میدهد: «دوستش دارم» بالاخره متوجه میشوم و با شادی سری در جوابش تکان میدهم و میگویم من هم دوستش دارم خیلی زیباست.
با صدای تشویق و فریادهای سپاهانسپاهان، تیم فوتبال سپاهان برای گرم کردن وارد زمین شد. در زمان گرم کردن هواداران برای تشویق از جان مایه گذاشتند تا یک جان به جانهای بازیکنان اضافه شود.
پس از مراسم تشریفاتی ورود تیمها به زمین و بالاخره انتظارها به پایان رسید و سوت شروع بازی سپاهان الهلال در نقش جهان نواخته شد. با شروع شدن بازی توسط داور، ورزشگاه مملو از تشویق بی امان هواداران شد.
بازی با هیجان و تشویق و بارش ضعیف باران دنبال میشد. با نزدیک شدن نماینده کشورمان به دروازه حریف همه ورزشگاه یک دست میایستادند و فریاد شادی سر میدادند و زمانی که بازیکنی از سمت تیم عربستانی به سنگر نیازمند نزدیک میشد همه نفسها را حبس میکردند و تشویق معکوس سر میدادند.
با هر بار نزدیکی بازیکنان سپاهان به دروازه الهلال فضای ورزشگاه از شور و شوق منفجر میشد. شکوه حضور ورزشکاران اما در دقیقه ۳۷، پس از گل رامین رضائیان به اوج رسید. با رد شدن توپ از خط دروازه، تشویق و خوشحالی بی امان هواداران حاضر در ورزشگاه چهره واقعی خانه سپاهان یا همان گودال مرگ را به نمایش گذاشت.
در بین دو نیمه خوشحالیها، لبخندها و تشویقها همچنان ادامه داشت. لیدرها در بین دو نیمه سعی در هماهنگی داشتند تا برای نیمه دوم پرقدرتتر هواداران را برای تشویق تیم آماده کنند.
شور و شوق وصف ناشدنی ورزشگاه همراه با صدای شعرها و شعارهای هواداری که هر لحظه بلندتر میشد و لرزه بر تن هر دوست و دشمن بود. پس از موقعیت گلزنی سپاهان توسط فرشاد احمدزاده که از دست رفت، بهت پراکنده شده در ورزشگاه از بین نرفته بود که گل تساوی وارد سنگر سپاهان شد. برای دقایقی سکوت نسبی و ناراحتی بر فضا حکم فرمایی کرد که با صدای فریادهای لیدرهای سپاهانی همه مجدد شروع به تشویش تیم کردند.
زمانی که محمد دانشگر با دخالت VAR به دلیل تکل خشن و خطرناک با کارت قرمز اخراج شد، در کنار ناراحتی میشد ناراحتی را در چهره همه دید و حتی از هوایی که کمکم بارانش تندتر شده بود فهمید.
۱۰ نفره شدن سپاهان مرا به یاد گل کوچیکهای محله انداخت که در اوج بازی مادر یا پدری به دنبال فرزندش میرفت و بقیه بچهها به بازی با یک یار کمتر ادامه میدادند، اما دیگر شور و شوق قبل را نداشتند و به قولی بازیشان به هم میریخت. تا انتهای ۹۰ دقیقه، سپاهان با وجود یک یار کمتر نتوانست موقعیت خلق کند و رفتهرفته از شور و هیجانها کم شد.
با دریافت گل سوم هواداران با سرعت و ناراحتی گروهگروه خارج شدند و پس از تقریباً چند دقیقه ورزشگاهی که جای سوزن انداختن در آن نبود تقریباً جمعیت آن نصف شد. در ثانیههای انتهایی بازی دیگر خبری از جو باشکوه و ورزشگاه مملو از هوادار نبود بلکه سکوها خالی شده بود و همه در تکاپو برای خروج بودند.
پس از بازی، در مقابل در اصلی ورودی ورزشگاه دو نفر از هواداران ایستاده بودند هرچند میخندیدند اما از چشمانشان میشد ناراحتی را دید. در پاسخ چرا همانند بقیه ورزشگاه را ترک نکردید؟ همزمان گفتند منتظر رامین هستیم. پسری که پرچم در دست داشت ادامه داد: «درسته باختیم، اما تک گل ما ثمر تلاشهای رامین بود باید به بازیکنا روحیه بدیم تا تو بازیایه بعدی بهتر عمل کنن.» در دلم میگویم عشق همین است که ناراحتی، اما امیدوار به آیندهای روشن.